علمای مختلف از علمای متقدم گرفته تا علمای متاخر، دیدگاههای متفاوت و مختلفی درباره تعبیر خواب دارند. این دیدگاهها هم نسبت به اصل تعبیر خواب و هم نسبت به جزئیات آن متفاوت است. در این صفحه برخی از این دیدگاهها را برای شما منتشر میکنیم:
داستان علامه حلی و تعبیر خواب فرزندشان، در سخنرانی آیت الله نظری منفرد:

📢 سخنرانی آیت الله نظری منفرد
📅 ۲۶/جمادیالثانی/۱۴۴۴ | ۲۹/دی/۱۴۰۱
📝 مناسبت: سالروز وفات محمد بن حسن حِلّی مشهور به فَخْرُ الْمُحَقّقین
🕌 دفتر حضرت آیتاللهالعظمی علوی گرگانی قدسسره
نکتۀ بحث: تعبیر داشتن خواب امری حقیقی است و حتی بزرگان و علمایی که از دنیا رفتهاند، از این طریق به ارشاد و راهنمایی مردم میپردازند.
خطیب برجسته حجت الاسلام و المسلمین حسینی قمی:

مرحوم شیخ مفید فرمود: خواب ها چهار دسته است. خواب های رحمانی که تنبیه و هشداری درونش است. خواب های شیطانی، آثار بعضی گناهان انسان است. دسته سوم خواب هایی است که حدیث نفس است. در طول روز یک افکاری داشتیم و فکر ما مشغول سلسله مسائلی بود. همان حدیث نفس باعث شد مطالب را در شب خواب ببینیم. دسته چهارم خواب هایی است که تحت تأثیر پرخوری کردن است. مرحوم علامه مجلسی داستانی را نقل می کنند که شخصی نزد پدر من مجلسی اول آمد، با ترس و لرز و نگرانی گفت: چنین خوابی دیدم. یک شیر سفید در حالی که مار سیاه به گردنش است به من حمله می کند و قصد خوردن مرا داشت. علامه مجلسی فرمود: فکر کنم دیشب کشک خوردی با رب انار، این آثار همان است. فرمود: اتفاقاً بله همین را خوردم. شب باید سبک بخوابید.
مرحوم علامه مجلسی(ره) می فرماید: آنچه انسان در خواب می بیند نیاز به تعبیر و تأویل دارد و هر کسی تعریف خواب ما را نمی داند. ۱- خواب شما را نگران نکند. ۲- اگر خوابی شما را نگران کرد نزد هرکسی برای تعبیر خواب راه نیافتید. مرحوم سید مرتضی تعبیر بسیار زیبایی دارد، می فرماید: بدان که آدم در خواب هوشیاری اش کامل نیست. در خواب کسی حواس جمع ندارد، خیلی نگران خواب هایتان نباشید. خواب سه دسته است، بعضی برای مؤمن بشارت الهی است، بعضی از خواب ها شیطانی است. دسته سوم اضغاث احلام است. خواب پریشان است. امام صادق به مفضل فرمود: «فَکرْ یا مُفَضَّلُ» فکر کن، «ان الله تبارک و تعالی» ما را مخلوط قرار داده، خواب صادق و خواب کاذب، رؤیای رحمانی و رؤیای شیطانی، گاهی خواب شما صادق است و گاهی نه، بنابراین وقتی خوابی دیدید، الزاماً دنبال تعبیر خواب نباشید.
شما بر اساس این حدیث امام صادق(ع)، مرحوم مجلسی می فرماید: علم تعبیر خواب از معجزات انبیاء است. هرکسی این روزها معبر خواب شده است، مرحوم مجلسی می فرماید: معجزات انبیاء و اولیاء، علم تعبیر خواب از معجزات انبیاء و اولیاء است، افراد بسیار کمی سهمی بسیار کوچک دارند. یعنی آنچه دارند سهمش آنقدر نیست، یک وقت پیامبر هست و یک وقت نبی هست. یکی از اساتید بزرگوار می فرمود: ما نگران تعبیر خواب هستیم. ما که در طول روز دروغ می گوییم آن وقت انتظار داریم رؤیا و خواب ما صادق باشد. غالب سؤالات مردم تعبیر خواب است.
در منابع قدیمی ما هست که شیخ صدوق در أمالی نقل می کند. همسایه های امّ ایمن که از زنان جلیل القدر بهشتی است، همسایه های ام ایمن خدمت رسول خدا آمدند و گفتند: دیشب تا صبح رسول خدا نخوابید. تا صبح گریه می کند. حضرت به امّ ایمن گفتند: چرا گریه می کنی؟ گفت: خواب وحشتناکی دیدم که بعد از آن فقط گریه می کنم. نمی توانم خواب را به زبان بیاورم و برای شما بگویم. جرأت نمی کرد. حضرت اصرار کردند که بگو. گفت: دیشب در خواب دیدم که بعضی از اعضای بدن شما در خانه من افتاده است. رسول خدا فرمود: خیلی خواب خوبی دیدی. دخترم فاطمه زهرا(س) فرزندی به نام حسین به دنیا می آورد، این فرزند در خانه تو بزرگ می شود. این تکه ای از بدن من در خانه ی تو هست. اگر ما این خواب را می دیدیم چطور می خواستیم تعبیر کنیم؟ خواهش می کنم کتاب های تعبیر خواب را کنار بگذارید و جمع کنید.
برنامۀ سمت خدا، ۱۳۹۹.
نظر خطیب برجسته مرحوم آیت الله فاطمی نیا درباره تعبیر خواب:

هرچه کتاب تعبیر خواب داریم، فارسی، عربی بریزید آب رودخانه! چون یک دانه کتاب تعبیر معتبر تا این ساعت که من خدمت شما نشستهام چاپ نشده است. نه عربی نه فارسی، این کتابها جز اینکه آدم را وسواسی کنند، آدم را گرفتار به مالیخولیا کنند، آدم سرگردان بشود، عصبی بشود، افسرده شود بیفتد یک گوشهای هیچ ثمرۀ دیگری ندارد.
نظر علامه شعرانی دربارۀ خواب و تعبیر خواب:

علامه شعرانی در کتاب نثر طوبی در مورد خواب میگوید:
در سرّ خواب و تأویل آن دانستن چند مطلب ضرور است؛ اول اینکه خداوند به انسان قوه داده است غیر باصره چشم، که در خواب نیز چیزها می بیند و این قوه را حس مشترک گویند. شرط عمل این قوه بیکار ماندن حس ظاهر است به خواب یا بیهوشی و امثال آن مگر بعضی نفوس قوی که گاه بی انصراف از جهان ظاهر نیز به حس مشترک ادراک می کنند.
دویم، گاه آنچه انسان در خواب دیده است درست منطبق با واقعه خواهد شد که پس از خواب در بیداری می بیند و بشر از زمان بسیار قدیم این مطلب را تجربه کرده است و بدان معتقد بوده. حضرت یوسف در خواب دید ماه و خورشید و دوازده ستاره او را سجده کردند و فرعون در خواب دید هفت گاو لاغر هفت گاو فربه را دریدند و خوردند و چنانکه می دانیم تعبیر آن واقع شد. گاه باشد نیز که انسان خواب ها می بیند که واقعه مطابق آن اتفاق نمی افتد.
سیم، انسان هیچ نیرویی ندارد که بوسیله آن از آینده آگاه گردد و این خوابهای صادق که می بیند از ناحیه خود انسان نیست پس موجوداتی غیر انسان در غیب و باطن این جهانند از آینده آگاه، و انسان با آنها راهی دارد در باطن خود که خود از آن آگاه نیست و کیفیت این اتصال بر انسان مجهول است گاه آن موجود غیبی با یکی ارتباط حاصل می کند نه با دیگران، وقت دیگر با دیگری مربوط می شود نه با این.
چهارم، حقائق اشیاء در هر عالم صورتی دارد مناسب خود، مثلا سال قحطی و سال فراخی در این عالم به صورتی است و در عالم خواب برای فرعون به صورت گاو لاغر و گاو فربه یا خوشه شاداب و خوشه پژمرده در آمد. و پدر و مادر و برادر در این جهان صورتی دارند و در عالم رؤیا به صورت ستاره و ماه و خورشید واهل تعبیر تجربه ها دارند.
پنجم، همچنانکه خواب صادق از عالم غیب القا می شود به صورتی مناسب و محتاج تعبیر است گاه اندیشه ها و افکار خود انسان که در خزانه حافظه او است در نظرش مجسم می شود و چیزی که بیشتر در اندیشه دارد در خواب می بیند مانند احتلام جوانی، و تشنه که پیوسته در خواب آب سرد می بیند.
باری، خواب پدید آمدن صورتی است در حس مشترک، و علت پیدایش آن گاه اندیشه خود انسان است و گاه الهام عالم غیب، و تعبیر یا تأویل خواب آن است که معبر تشخیص دهد منشاء آن چیست، اگر از اندیشه خود بیننده برخاسته علت آن را به قرائن دریابد و اگر از عالم غیب است معنی را از صورت بیرون آورد چنانکه حضرت یوسف معنی فراخی و قحطی را از صورت گاو لاغر و فربه بیرون آورد.
باری، خواب دریست که خداوند تعالی از عالم غیب بر مردمان عالم جسمانی گشوده و خواب صادق دلیل حسی بر وجود موجودات عاقلی است که از آینده جهان آگاهند و البته این موجودات عاقل هر چه باشند به هر نام نامیده شوند، ملائکه یا عقول یا انوار قاهره، اشرف از اجسام و موجودات مادی میباشند و انسان هم با آنها ارتباط و مناسبتی دارد.
منبع: نثر طوبی، علامه شعرانی، ج۱، ص ۱۶۱.
نکته اول: بنا بر این با مبنایی که علامه شعرانی به آن اشاره کردند، تعبیرهای کلیه معبرینی که خواب را مرتبط با عالم غیب نمیدانند و با نگاه مادیگرایانه در قالب روانشناسی و … خواب را تماما امری دنیوی تلقی میکنند، زیر سوال خواهد رفت.
نکته دوم: تعبیر خواب امری ممکن است، منتهی معبر باید ابتدا منشاء خواب را تشخیص دهد و معنی را کشف کند.
تعبیر خواب از نظر علامه طباطبایی:

علامه طباطبائی در تفسیر المیزان پس از تفسیر آیات ۹۳ تا ۱۰۲ سوره یوسف در ذیل عنوان «گفتارى در چند فصل پیرامون رؤیا» میآورد:
پس، از آنچه که بیان شد این معنا روشن گردید که بطور کلى هیچ یک از رؤیاها خالى از حقیقت نیست، به این معنا که این ادراکات گوناگونى که در خواب بر نفس آدمى عارض مىشود و ما آنها را رؤیا مىنامیم ریشهها و اسبابى دارند که باعث پیدایش آنها در نفس و ظهورشان در خیال مىشود، و وجود این ادراکات حکایت از تجسم آن اصول و اسبابى مىکند که اصول و اسباب آنها است، بنا بر این (صحیح است بگوئیم) براى هر رؤیایى تعبیرى هست، لیکن تعبیر بعضى از آنها عوامل طبیعى و بدنى در حال خواب است، و تاویل بعضى دیگر عوامل اخلاقى است، و بعضى دیگر سببهاى متفرقه اتفاقى است، مانند کسى که در حال فکر در امرى بخواب مىرود و در خواب رؤیایى مناسب آن مىبیند.
(در آنچه گفته شد هیچ حرف و بحثى نیست و همه در باره آن متفقند) بحث و ردّ و قبولى که هست همه در باره رؤیایى است که نه اسباب خارجى طبیعى دارد و نه ریشهاش اسباب مزاجى و یا اتفاقى است، و نه مستند به اسباب داخلى و اخلاقى است و در عین حال با حوادث خارجى و حقائق کونى ارتباط هم دارد.
خوابهاى مورد بحث، یعنى آنهایى که با حوادث خارجى و مخصوصا حوادثى که سابقه قبلى ندارند ارتباط دارد از آنجایى که یکى از دو طرف ارتباط امرى است معدوم و نیامده از قبیل بخواب دیدن اینکه پس از مدتى چنین و چنان مىشود و عینا هم بشود اشکال شده است، که معنا ندارد میان امرى وجودى (رؤیا) و امرى عدمى (حادثه نیامده) ارتباط برقرار شود، و یا به عبارت دیگر معقول نیست میان رؤیا و امرى که بوسیله یکى از عوامل مذکور در قبل، از حواس ظاهر و اخلاقیات و انحراف مزاج وارد بر نفس نشده ارتباط برقرار گردد مثلا شخصى بدون هیچ سابقهاى در خواب ببیند که در فلان محل دفینهاى از طلا و نقره نهفته است و فلان خصوصیات را هم دارد و شکل و قیافه ظرف آن هم چنین و چنان است، آن گاه از خواب برخاسته به آن نقطه برود و زمین را بکند، و دفینه را با عین آن خصوصیات پیدا کند، چون همانطور که گفتیم معنا ندارد میان نفس آدمى و امرى که به تمام معنى از حواس ظاهرى و باطنى انسان غایب بوده ارتباط برقرار شود.
و بهمین جهت در جواب این اشکال گفتهاند: این ارتباط از این راه برقرار مىشود که نفس شخص نائم، نخست با سبب حادثه ارتباط پیدا مىکند، آن سببى که فوق عالم طبیعت قرار دارد، و بعد از برقرار شدن ارتباط میان نفس و آن سبب، ارتباط دیگرى برقرار مىشود میان آن و خود حادثه.
توضیح اینکه عوالم سه گونه اند:
یکى عالم طبیعت که عبارتست از عالم دنیا که ما در آن زندگى مىکنیم و موجودات در آن صورتهایى مادى هستند، که بر طبق نظام حرکت و سکون و تغیر و تبدل جریان مىیابد.
عالم دوم عالم مثال است که ما فوق این عالم قرار دارد، به این معنا که وجودش ما فوق وجود این عالم است (نه اینکه فوق مکانى باشد) و در آن عالم نیز صور موجودات هست اما بدون ماده، که آنچه حادثه در این عالم حادث مىشود از آن عالم نازل مىگردد و باز هم به آن عالم عود مىکند، و آن عالم نسبت به این عالم و حوادث آن، سمت علیت و سببیت را دارد.
عالم سوم عالم عقل است که ما فوق عالم مثال است، یعنى وجودش ما فوق آنست (نه جایش)، در آن عالم نیز حقایق این عالم و کلیاتش وجود دارد، اما بدون ماده طبیعى و بدون صورت مثالى، که آن عالم نسبت به عالم مثال نیز سمت علیت و سببیت را دارد. نفس آدمى بخاطر تجردش، هم سنخیتى با عالم مثال دارد و هم با عالم عقل، و وقتى انسان به خواب رفت و حواسش دست از کار کشید، طبعا از امور طبیعى و خارجى منقطع شده متوجه به عالم مثال و عقل که خود، هم سنخ آنها است مىشود، و در نتیجه پارهاى از حقایق آن عوالم را به مقدار استعداد و امکان مشاهده مىنماید.
حال اگر نفس، کامل و متمکن از درک مجردات عقلى بود، آن مجردات را درک نموده اسباب کاینات را آن طور که هست یعنى بطور کلیت و نوریت در پیش رویش حاضر مىسازد، و اگر آن مقدار کامل نبود که بطور کلیت و نوریت استحضار کند، به نحو حکایت خیالى و بصورتها و اشکالى جزئى و مادى که با آنها مانوس است حکایت مىکند، آن طور که خود ما در بیدارى، مفهوم کلى سرعت را با تصور جسمى “سریع الحرکه” حکایت مىکنیم، و مفهوم کلى عظمت را به کوه، و مفهوم رفعت و علو را به آسمان و اجرام آسمانى، و شخص مکار را به روباه، و حسود را به گرگ، و شجاع را به شیر، و همچنین غیر اینها را بصورتهایى که با آن مانوسیم تشبیه و حکایت و مجسم مىسازیم.
این صورتى است که نفس متمکن از ادراک مجردات آن طور که هست بوده باشد و بتواند به آن عوالم ارتقاء یابد، و گرنه تنها از عالم طبیعت به عالم مثال ارتقاء یافته و چه بسا در آن عالم، حوادث این عالم را به مشاهده علل و اسبابش مشاهده نماید بدون اینکه با تغییر و تبدیل تصرفى در آن بکند. و اینگونه مشاهدات نوعا براى نفوسى اتفاق مىافتد که سلیم و متخلق به صدق و صفا باشند، این آن خوابهایى است که در حکایت از حوادث، صریح است.
و چه بسا که نفس، آنچه را که در آن عوالم مشاهده مىکند با مثالهایى که بدان مانوس است ممثل مىسازد، مثلا ازدواج (آینده) را بصورت جامه در تن کردن حکایت مىکند، و افتخار را بصورت تاج، و علم را بصورت نور، و جهل را بصورت ظلمت، و بىنامى و گوشهنشینى را بصورت مرگ مجسم مىسازد، و بسیار هم اتفاق مىافتد که در آن عالم هر چه را مشاهده مىکنیم، نفس ما منتقل به ضد آن مىشود، هم چنان که در بیدارى هم با شنیدن اسم ثروت به فقر، و با تصور آتش به یخ، و از تصور حیات به تصور مرگ منتقل مىشویم، و امثال اینها.
از جمله مثالهاى این نوع خوابها، این خوابی است که نقل شده که مردى در خواب دید در دستش مهرى است که با آن دهان و عورت مردم را مهرى مىکند، از ابن سیرین پرسید، در جواب گفت: تو بزودى مؤذن مىشوى و در ماه رمضان مردم با صداى تو امساک مىکنند.
از آنچه گذشت این معنا روشن گردید که خوابهاى راست در تقسیم اولى تقسیم مىشود به، خوابهاى صریحى که نفس نائم و صاحب رؤیا در آن هیچگونه تصرفى نکرده و قهرا و بدون هیچ زحمتى با تاویل خود منطبق مىشود. و خوابهاى غیر صریحى که نفس صاحب خواب از جهت حکایت، در آن تصرف کرده حالا یا به تمثیل و یا به انتقال از معناى خواب به چیزى که مناسب آن و یا ضد آنست، این قسم رؤیا آن قسمى است که محتاج به تعبیر است تا متخصصى آن را به اصلش که در رؤیا مشاهده شده برگرداند، مثلا تاجى را که مىگوید در خواب دیدهام افتخار، و مرگ را به حیات، و حیات را به فرج بعد از شدت، و ظلمت را به جهل، و حیرت را به بدبختى تعبیر کند.
آن گاه قسم دوم به یک تقسیم دیگرى منقسم مىشود به دو قسم یکى آن خوابهایى است که نفس صاحب خواب فقط یک بار در آن تصرف مىکند و از آنچه دیده به چیز دیگرى مناسب و یا ضد آن منتقل گشته و آن را حکایت مىکند، و یا فوقش از آنهم به چیز دیگرى منتقل مى شود به طورى که برگرداندن آن به اصل و ریشه اش دشوار نیست.
قسم دوم آن رؤیایى است که نفس صاحبش به یک انتقال و دو انتقال اکتفاء ننموده، مثلا از آنچه دیده به ضدش منتقل شده، و از آن ضد به مثل آن ضد و از مثل آن ضد به ضد آن مثل، و همچنین بدون اینکه به حدى توقف کرده باشد انتقال بعد از انتقال و تصرف بعد از تصرف کرده، بطورى که دیگر مشکل است که تعبیرگو بتواند رؤیاى مزبور را به اصلش برگرداند، اینگونه خوابها را “اضغاث احلام” مى نامند، که تعبیر ندارد، براى اینکه یا دشوار است و یا ممکن نیست تعبیرش کرد.
از اینجا به خوبى روشن گردید که بطور کلى خوابها داراى سه قسم کلى هستند، یکى خوابهاى صریحى که احتیاجى به تعبیر ندارد، یکى اضغاث احلام که از جهت دشوارى و یا تعذر، تعبیر ندارد و سوم خوابهایى که نفس در آن با حکایت و تمثیل تصرف کرده، این قسم از خوابها است که تعبیر مىشود.
منبع: ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۱، ص: ۳۶۹.
تعبیر خواب از نظر مرحوم طبرسی صاحب تفسیر مجمع البیان:

مفسر بزرگ مرحوم علامه طبرسی، (مفسری که در قبر زنده شد) در مجمع البیان میگوید: خواب بر چهار قسم است: یکى خوابى که از جانب خداست و تعبیر دارد. دوم، خوابى که زاییده وسوسههاى شیطان است. سوم خوابى که اثر غلبه اخلاط بدن (خون، بلغم، صفرا و سودا) بوجود مىآید. چهارم، خوابهایى که زاییده پارهاى از افکار است. سه قسم اخیر، از خوابهاى پریشان و قسم اول، الهام است. رویای پیامبر، همین قسم و بشارتى بود که به مومنین درباره پیروزی داده شد.
نکته اول: از نظر مرحوم طبرسی، کلیۀ خوابهایی که تعبیر دارند، خوابهای الهی هستند. بنا بر این بهترین راه برای کشف معنای خوابهای الهی نیز، استفاده از وحی یعنی قرآن کریم و احادیث است.
نکته دوم: از نظر مرحوم طبرسی خوابهای غیر الهی و غیر ماورائی، هیچ کدام تعبیر ندارند. لذا با توجه به مبنای ایشان، کلیۀ تعبیر خوابهایی که نگرش غیر الهی دارند، معتبر نیستند. این یعنی تعبیرهایی که بر اساس روانشناسی یونگ که مبتنی بر کهن الگوهاست، یا فروید که مبتنی بر نگرش جنسی است، یا معبرین رایج که مبتنی بر تمثیلهای جاری در جامعه و … هست، غیر الهی هستند و اعتبار ندارند مگر این که با مبانی وحیانی تایید شده باشند.